نوشته شده توسط : مصطفی خالقی

ازترس بچه هامیخوان بهم بچسبن/بعدبه تماشای این نمایش نشستن
پدربلندشدش یهوپرسون ازجاش/مادربادست لرزون قوطی قرصوبرداشت
وگفت من واسه فردام ایده دارم /واین زندگی فاصله داره باایده آلم
این خونه قفس وپردودهواشم/حاظرم تنومفت بدم تواین خونه نباشم
واین ازبی تعهدی پدرمادرگواهی داشت/آیااین بچه که بین شماست گناهی داشت؟
اون ندیده روزی روسکوت توخانه/گرچه هرسکوتی آرامش قبل توفانه

بابامامان بگوچیه دخترم بیاباهم بودنوبشمریم مختنم
چرااین روزاشده رابطتون تحریم/واسه آینده ام به من بگین چیه تکلیف
روبدنه ی زندگیتون غبارمی پلکه/عشق اجباری یه روزی مثل حباب میترکه
عشقم حس کردین این خلعوجفتی/توکه اونونمیخواستی چرابله روگفتی؟

نمی فهمم ازچشمات که درگیرفرداتی/ که تواین دنیای پرتشویش توهم درگیردرداتی
اینو میفهمم احساست ازاین تنهایی دلگیره/تواشکاتم ازت خستس چشات ازگریه هم سیره
اگه حس میکنی بی منپرتردیدی غم داری/خودم دلواپست میشم تواین احساسوکم داری
اگه حس میکنی بی من توهم محکوم تشویشی/چه بی ماه من ارفرداچه بی من ترترق میشی

ازگذشته مادربگیم که می رفت تولک/پدرمحدودش میکردزیربارکتک
ومی گفت کوربشه چشمی که به توهیزه/دخترتوفکراینه چه طوربگریزه
زیرفشارغل وزنجیورگیرپدر/به اولین گفت مفت این تنوبگیروببر
پسری که زیرمحدودیت به روند/هنوزچشماش پی یکی دیگه میروند
حاصلش بچه ایه بین دوجین فاصله/تصویرش ازوالدینش تکه های پازله
بچه ای اکه تواین دعواتقصیری نداشت/گذشته ی شماروآیندش تاثیرگذاشت
واسه بهترین زندگی هابرگزیده ای/انتخاب کن به جزرفتن هرگزینه ای
گذرروزگاراونواینجامیکشونه/اجبارا بغل هرقریبه ای مینشونه
وبه هرمردیکه بخوادتکیه کنه/مجبوره اول بدنشوبه اون هدیه کنه
به خودش گفت خداآیاراهی هست خالی شم؟/یابدامشبم بین مردادستمالی شم

اگه حس میکنی بی منپرتردیدی غم داری/خودم دلواپست میشم تواین احساسوکم داری
اگه حس میکنی بی من توهم محکوم تشویشی/چه بی ماه من ارفرداچه بی من ترترق میشی

قدیم حتی نمیشداسم زنوازمردجدابگی/هموناکه میگفتن زن یکی خدایکی
بالباس سفیدمیان خونه ی بخت/باسفیدم میرن این قصه هابوده یه وقت
نه به اون نه به این مادرای بیرحم/که سرکوچه ته یه چیزمیگن میزارن میرن
آره برواین حال روزفرداته مختصرا/تنهای وبیکسی آخرراه منتظرا
اینکه نمیشه تانمیخوای باهردوابزار/فرق دارن باهم تومنی دهزار
بچه های دیگه وقت خواب مادرومیبوسن/بچه های توچی توتنهاییاشون میپوسن
واسه اونامهم نیست حق باتو یاباباشون/مهم اینه تروخشک چراباهم میسوزن
گرچه بااشتباهت خوتوآسی کردی/توانتخابت بایدچشماتوبازمیکردی
حالابه جای اینکه بمونی کاری کنی/داری میزاری میری که شونه خالی کنی
ببین دلیل شکستت مشکلاتت دیروزین/به خداهمون شکستان که آغازپیروزین

چه خوب اینونفهمیدی تموم راهوبدرفتی/توی تاریکیه امروزتوفرداروغلطرفتی
چه بی فاصله گم کردیمسیرآرزوهاتو/ازاین تقدیرزنجیری رهاکن دیگه دستاتورهاکن دیگه دستااااااااتو
اگه حس میکنی بی منپرتردیدی غم داری/خودم دلواپست میشم تواین احساسوکم داری
اگه حس میکنی بی من توهم محکوم تشویشی/چه بی ماه من ارفرداچه بی من ترترق میشی





:: بازدید از این مطلب : 239
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: